Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-05-03@22:56:05 GMT

نامه امام موسی کاظم(ع) برای پدر شهید مدافع حرم

تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۰۷۰۶۵

 

به گزارش پارس نیوز به نقل از تسنیم، شهید اصغر فلاح پیشه یکی از آن مجاهدین بود که برایش فرقی نمی‌کرد در چه سرزمینی مبارزه می‌کند سال‌ها در دفاع مقدس جنگیده بود و مدتی هم برای کمک به برقراری امنیت در کاظمین، آنجا حضور داشت. او و همرزمانش تمام تلاش خود را کردند مبادا یک روز هم مراسم پیاده روی اربعین دچار خلل شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سرانجام اما خدا برایش خواست 22 بهمن سال 94 حین دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت برسد. همسرش طاهره رحمانی از روزهای حضور او در کاظمین می‌گوید: 

زمانی که اصغر رفت برای خدمت در عتبات، بعد از دو سه سال یک مدت کاظمین خیلی بمب­گذاری می­‌شد و کار او هم فقط این نبود که در دفتر بنشیند، ساعت 5 صبح که بیدار می­‌شد باید تمام هتل­‌های کاظمین را سرکشی می­‌کرد. ماشین هم نبود و باید همه راه را پیاده برود، 3 ماهی که در هر دوره کاظمین می­‌ماند 2 جفت کفش می­‌خرید، از بس راه می­‌رفت، دفعه اول که آمد خیلی لاغر شده بود. یک سال قبل از شهادتش تابستان بود، زنگ زد خانه گفت: یک خوابی دیدم که هر چه این مدت آمدم اینجا مزدم را گرفتم، پرسیدم چه خوابی؟ گفت: نه، می­‌آیم ایران تعریف می­‌کنم.

دختر شهید خواب را اینطور روایت می کند: بابا چند ماه و چند روز بعد از سالگرد مادر بزرگم شهید شد، بعد از مراسم هفتم مادربزرگم، پدرم برای اولین بار می­‌خواست برود کربلا ببیند کاروان چگونه می­‌برند، آن زمان کاظمین هم بسته بود، سال 93 بود. پسرعمه­‌هایم مسخره می­‌کردند و می­‌گفتند دایی رفتی نمانی؟ گفت نه برمی­‌گردم. آنها گفتند اگر شمایی زن­دایی را هم می­‌بری و آنجا می­‌مانی. ما چشم­­مان آب نمی­‌خورد دایی سه روزه برود برگردد. دقیقاً همینطور شد، قرار بود ستاد کاظیمن دوباره تشکیل شود و با هتل­‌ها قرارداد ببندند، از بابا خواستند که برود. مادرم گفت: مراسم چهلم مادرت نزدیک است اما پدرم گفت چاره ای نیست گفتند فقط خودت باید بیایی.

دو سه روز بعد از اینکه از کربلا برگشت دوباره رفت. مراسم چهلم را برگزار کردیم و تمام شد، یک مقدار از طرف اقوام ناراحتی پیش آمد که ناراحتمان کرد، ما هم به حالت گله­‌گی زنگ زدیم به پدرم و خیلی شکایت کردیم که اگر تو می آمدی اینجوری نمی شد.

گفت این حرف‌ها را ول کنید آن چیزی که باید می­‌شد شد، یعنی همان که دوست داشتم شد. بعد تعریف کرد که آنجا یک عده خانم آمده بودند زیارت، رییس کاروان آنها را در زمان خطرناکی آورده بود سامرا و مشکلی پیش می آید و مجبور می‌شوند این چند خانم بمانند در حالی که پولشان هم تمام می شود. پدرم می‌­گفت: ما آن زمان نمی­‌رفتیم آنجا چون تک­ تیرانداز دشمن می زد. ساعت 12 از طرف حفاظت سامرا زنگ می­‌زنند، می­‌گویند یک گروه خانم اینجا هستند، می­‌خواهید چه بکنید؟ ما گفتیم نگهشان دارید اینجا خطرناک است خلاصه پدرم با مسئولیت خودش آنها را می آورد که مسئول ستادشان خیلی عصبانی می‌شود که چرا این کار را کردی؟ بابا گفته بود مسئولیت آنها با من، برایشان در یک هتل که مسئولش دوست پدرم بوده اتاقی می‌گیرد تا وقت مناسب که برگشته بودند. بعد به شوهر یکی از خانم­‌ها تماس می‌گیرد و می­‌گوید این اتفاق افتاده، شما بیایید لب مرز من فردا صبح اینها را راهی می­‌کنم، فردایش یکی را همراه آنها می­‌فرستد و تا زمانی که تحویل خانواده هایشان شود پیگیر کارشان بود.

بابا می‌گفت: این اتفاق برای من افتاد و شب خواب پدرم را دیدم، یک صف طولانی بود تمام اموات خودم و مادر مادرم هم که فوت شده بودند همه آنجا بودند، پدرم آمد گفت: اصغر تو یک کاری کردی که باعث شده آقایی آمد یک نامه­‌ای داد و گفت این نامه از طرف امام موسی کاظم­‌(ع) است بگذارید اینها از پل عبور کنند و بروند. می‌گفت: من مزد این کارم را گرفتم و برای پدر و مادرم کاری انجام دادم.

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: پدر خانواده خواب دفاع مقدس کربلا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۰۷۰۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت

ایسنا/همدان دختر مرحوم دکتر سیدمرتضی هزاوه‌ای با تأکید بر اینکه پدرم گوش شنوای همه بود، گفت: مرحوم هزاوه‌ای تعامل با جوانان را خوب بلد بود به طوری‌که گوش شنوای همه بود و بسیاری از جوانان با او مشورت و درددل می‌کردند.

محیا سادات هزاوه‌ای در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به رفاقت خود با پدرش اظهار کرد: بُعد رفاقت ما بیشتر از رابطه پدر و دختری بود به گونه‌ای‌که جزئیات اتفاقات روزمره را برای هم تعریف می‌کردیم.

وی با تأکید بر اینکه در محیط خانواده حضور پدرم پر از عشق و زندگی بود، خاطرنشان کرد: حتی دوران بیماری هم نتوانست انرژی و ابراز احساسات پدرم را بگیرد و با تمام نواتوانی باز هم محبت و عشق خود را نشان می‌داد.

هزاوه‌ای با اشاره به دلنوشته پدرش افزود: زمانی‌که کنکور داشتم پدرم برایم دلنوشته‌ای نوشته بود که آن را با آیه‌ای از قرآن شروع کرده بود «عذرخواهی می‌کنم که به علت مشغله جز دعا توشه‌ای برایت ندارم. تو فراتر از آنی که من می‌خواهم و درست آنی که خدا می‌خواهد.» و تعابیر عاطفی بسیار قوی در نوشته‌هایش بکار برده بود.

وی با بیان اینکه مرحوم هزاوه‌ای جاذبه‌ای برای نسل جوان داشت، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواسته‌های خود را با خانواده‌هایشان مطرح می‌کردند.

دختر مرحوم هزاوه‌ای تاب‌آوری و انعطاف‌پذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگی‌های ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینه‌ای صاحب‌نظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمی‌شد و با آرامش و صبوری صحبت می‌کرد ضمن اینکه نظرات مخالف رابطه‌اش را تحت‌تأثیر قرار نمی‌داد.

وی با بیان اینکه همیشه پدر به بنده مشورت می‌داد و در بحث ازدواج نخستین مشاورم او بود، اظهار کرد: پدر همیشه در امر ازدواج بنده سختگیری داشت اما در موردی که یکی از همکارانش معرفی کرده بود، سختگیری نکرد، انگار به او الهام شده بود.

هزاوه‌ای با اشاره به اینکه دو ماه بعد از عقدم پدر از دنیا رفت، ادامه داد: پدر در مسائل مادی و مهریه صحبت نکرد و فقط یک جمله به همسرم گفت و آن این بود «دخترم امانت حضرت زهراست، اگر امانتدار خوبی هستی، بسم‌الله».

وی با تأکید بر اینکه پدر بدون حساب و کتاب و بدون توقع به دیگران کمک می‌کرد، یادآور شد: پدر هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشت و همیشه بدون انتظار به دیگران کمک می‌کرد و همواره به دنبال این بود که به انحاء مختلف دل دیگران را به دست بیاورد.

دختر مرحوم هزاوه‌ای با بیان اینکه پدرم مشمول لطف الهی بوده و هست، گفت: پدرم همیشه خیرخواه مردم بود و به همین علت مشمول لطف الهی بوده و هست. همیشه اگر کسی نیاز به کمک داشت هر کمکی که از دستش برمی‌آمد دریغ نمی‌کرد.

به گزارش ایسنا، دکتر سیدمرتضی هزاوه‌ای، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی و یکی از پژوهشگران و اساتید مطرح دانشگاه بوعلی‌سینا در سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد. او پس از سال‌ها تدریس در دانشگاه بوعلی‌سینا در سال ۹۲ با بیماری مواجه شد و در اردیبهشت سال ۹۹ به علت بیماری درگذشت.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • محکومیت برخورد پلیس آمریکا با دانشجویان مدافع غزه
  • تشییع پیکر شهید مدافع امنیت فرزین بلیان در کرمانشاه
  • فیلم/تشییع پیکر شهید مدافع امنیت فرزین بلیان
  • دستگیری ۲ خواهر قاتل پدر در تهران
  • نصب کتیبه ها و پرچمهای عزا در حرم مطهر امامین کاظمین (ع)
  • مطهری؛ مدافع کیان سیاسی قرآن کریم
  • دیدار استاندار با خانواده معزز شهدای حادثه تروریستی سیب و سوران در حوزه سیستان
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • دیدار امیرحسین صادقی با خانواده شهید مدافع حرم
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود